18مرداد 1390
به پایان رسیدن انتظار نه ماهه ..
شش سال پیش در چنین روزی هنوز منتظر به دنیا اومدن بخشی از وجودم شدم که از وقتی فهمیدم سالمه یه حس,خوبی اومد سراغم ..وقتی فهمیدم پسره براش دنبال اسم بودم ولی زیاد طول نکشید بخاطر علاقه و عشقی که به امام رضا داشتم اسمش شد ثامن و همینجوری تو خونه هم امیررضا صداش میکنیم😊 شش سال گذشت مثل برق و باد..
نمیدونم وقتی شش سال دیگم بگذره و شش سال های بعدی من هنوز تو اینستا باشم یا نه فقط اینو میدونم عمرمون عین برق و باد میگذره..به یه چشم بهم زدن پسرم بزرگ شد و امسال میره کلاس اول...همونطور که به یه چشم بهم زدن راه افتاد و حرف زد و اولین دندونش در اومد...و همونطور که چند روز پیش اولین دندونش افتاد..نمیدونم چرا زمان افتاده رو دور تند یا همتون این حس و دارین یا نه..فقط اینو میدونم همه ی ارزوهام و تک تک نفس هایی رو که میکشم و برای اینده پسرمه..دلم میخواد وقتی بزرگ شد یه مرد بشه پر از ارزوهای رسیده..یه جوون موفق و سر بلند و شاد..مثل پدرش مهربون و صمیمی..دلم میخواد اون روزا رو ببینم اما نه اینقد تند..من هنوزم دلم میخواد وقتی دستامو باز میکنم سریع از هرجای خونه که نشسته بپره بغلم😔هنوزم میخوام به پر حرفیهاش گوش بدم و گاهی کلافه م کنه😭هنوزم میخوام کارای جدید یادش بدم و از تکرار کاراش دلم خوش شه..کمی اهسته تر دنیای من..عجله نکن برا بزرگ شدن..هیچ عجله ای نداشته باش که قشنگترین دنیا دنیای بچه هاس..
تولدت مبارک پسر شش ساله ی من😍😘😘❤️❤️😘😘😘🙏🙏🙏😘❤️😘ایشالله امام رضا همیشه ضامن و پشت و پناه زندگیت باشه 😘
پی نوشت"با تشکر از اداره برق که تمام زحماتمو بر باد داد این کیک قرار بود,بهترین کارم بشه اما با رفتن برق و نبود کولر و پنکه و خاموش شدن یخچال یه اوضاع فجیعی پیش اومد که بهتر از این نشد😔
پیام اخلاقی متن"لطفا بچه هاتونو تابستون اونم مرداد ماه بدنیا نیارین😑😂اداره برق کمکتون نمیکنه تا کیکتون عالی شه همون زمستون اینا تولد بگیرین بهتره😁😁